همشهری آنلاین - حمیدرضا بوجاریان: اینکه سیاست خارجی ایران توازن نداشته است، موضوعی نیست که بر کسی پوشیده باشد. برجام سبب شده دستگاه دیپلماسی ایران در سالهای اخیر از برخی مسائل منطقهای غفلت کند؛ غفلتی که بهنظر میرسد به از دست رفتن جایگاه ایران در حوزههای نفوذ خود منجر شده است.
منصورحقیقتپور مشاور رئیس سابق مجلس، نماینده ادوار و از فرماندهان پیشین نظامی، سیاست خارجی کشور در موضوع قفقاز و تهدیدهای بالقوه ایجاد شده از سوی جمهوری آذربایجان، رژیم صهیونیستی، ترکیه و پاکستان را منفعل ارزیابی میکند و معتقد است برای اینکه ایران از منافع خود در این منطقه حفاظت و حمایت کند ارادهای در مسئولان نمیبیند و تأکید میکند باید با فعال کردن دیپلماسی کشور در حوزه قفقاز جلوی تهدیدهایی گرفته شود که در مرزهای شمالی کشور ایجاد شده است.
مشاور سابق رئیس مجلس شورای اسلامی براین باور است روسیه در نهایت با ورود به موضوع اختلاف میان ارمنستان و جمهوری آذربایجان، منطقه مورد مناقشه قرهباغ را مانند آنچه در کریمه رخ داد به سرزمینهای اصلی خود الحاق خواهد کرد؛ اتفاقی که به گفته او در بلندمدت وقوعش غیرقابل اجتناب خواهد بود.
نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی، سیاست ترکیه در مقابل ایران را سبک سرانه و کودکانه ارزیابی میکند و در واکنش به اتفاقات افغانستان میگوید فرزند احمدشاه مسعود، رهبر مقاومت ملی افغانستان بیش از اینکه به طرفهای غربی دلخوش کند باید خود را به دوستان پدرش نزدیک کند.
تحولات اخیر در مرزهای ایران در منطقه قفقاز نگرانیهای جدی مسئولان کشورمان را در پی داشته است. منشأ این نگرانیها چیست؟
تحولاتی که در شمال غرب کشور و در منطقه قفقاز جنوبی در حال رخ دادن است از چند جنبه برای جمهوری اسلامی ایران نگران کننده است. من سالها در این منطقه هم کار کردهام و هم حضور داشتهام و از این منظر نگران تحولاتی هستم که در جمهوری آذربایجان و در قفقاز در حال رخدادن است. ما برپایه مبانی ارزشی و اعتقادی خودمان بیشتر از ۳۰سال است که اعلام کردهایم قرهباغ منطقه اشغال شده از سوی ارمنستان است و باید تخلیه شود. بارها اعلام کردهایم که مالکیت قرهباغ با مسلمانان و آذریهاست. این پارادایم حاکم بر اندیشه و فکر سیاسی ماست اما بازیای که در منطقه در حال رخ دادن است بازی بسیار خطرناکی است و بهنظر من از سوی مسئولان و متولیانی که باید این مسائل را رصد، بررسی و تحلیل کنند بهدرستی درک نشده است. ما دوست داریم قرهباغ آزاد شود و تحویل مسلمانان و آذریها شود اما دوست نداریم تروریستها در منطقه حضور پیدا کنند. دوست نداریم صهیونیستها در منطقه لانه کنند درحالیکه این اتفاق اکنون رخ داده است. نباید سادهاندیشی کنیم. من اسناد و مدارکی از صهیونیستها و مراکز اندیشهای آنها دارم که نشان میدهد برای منطقه خواب اساسی دیدهاند. اینها معتقدند که مناطقی از قفقاز از سمت داغستان وادی و مرکز مقدس یهودیان است و در نقشهای که در قدیم چاپ کردهاند به صراحت به چنین موضوعی اشاره کردهاند. ۳۰سال است اعلام کردهام سناریوی نیل تا فرات به سناریوی نیل تا خزر تبدیل و تغییر پیدا کرده است. صهیونیستها به خزر دسترسی پیدا کردهاند و کافی است باریکه زنگهزور نهایی شود و به این ترتیب بهدست آذربایجان به خزر متصل میشوند. دسترسی صهیونیستها به دریای خزر بهمعنای دسترسی به خطوط انتقال انرژی است و آنها میتوانند یکی از راههای ارتباطی مهم ایران به اروپا را بهراحتی قطع کنند. از سوی دیگر، نیروهای نظامی و مستشاری و پشتیبانیهای تسلیحاتی پاکستان در منطقه قفقاز به نفع آذربایجان به معنی چیست؟ آیا غیر از این است که عربستان پاکستان را مجاب کرده است که به نیابت از او در آذربایجان حضور داشته باشد. ما در گذشته شاهد بودیم که آذربایجان تسلیحات سبک را از پاکستان میخرید و توسط عربستان تقدیم داعش میکرد.
همزمان با این نگرانیها، اردوغان نیز تحرکاتی را سازماندهی کرده است و طرح ایجاد ترکستان بزرگ را در سر دارد. از سمت ترکیه چه خطری ایران را تهدید میکند؟
ما علاوه بر موضوع حضور تروریستها و صهیونیستها در منطقه قفقاز، موضوع پانترکها را داریم. اخیرا اردوغان نقشهای را به همراه حزب ناسیونالیست ترکیه رونمایی کرد که در این نقشه ترکیه قصد و اندیشه تشکیل ترکستان بزرگ را علنی کرد. ترکیه قصد دارد با استفاده از پل امیدی که به نخجوان وصل است و با استفاده از دالان زنگهزور از طریق دریای خزر و بعد قسمتهایی از مناطق شرق ایران به سمت آسیایمیانه برود. این موضوع منافع ایران، روسیه و برخی دیگر از کشورها را به خطر میاندازد. این خطر بهشدت جدی است و نیازمند فعال شدن دستگاه دیپلماسی ایران در این حوزه است. موضوع بعدی این است که آمدن ترکیه بهمعنای آمدن ناتو است و این هم برای ما نگرانکننده است. نزدیکی ناتو، صهیونیستها و نیز تروریستها به مرزهای ایران، منافع ما را به شکل جدی به خطر میاندازد.
گرچه شما از خطرات جدی صحبت میکنید اما بهنظر نمیرسد ایران تحرکی در این زمینه از خود نشان داده باشد.
این خطرات از سوی مسئولان جمهوری اسلامی ایران بهخوبی و درستی درک نشده است. وهابیها، تروریستها، پانترکها، صهیونیستها و ناتو را بالای سر خود داریم. بحث من این است که چرا مقامات اصلی ما که باید در اینباره حرف بزنند و تصمیم بگیرند و اقدام جدی انجام دهند در سکوت و سکون هستند و عملاً به موضوعات بیتوجهاند. بهنظر میرسد مسئولان طراز اول کشور باید در این مسئله به شکل جدی ورود کنند و تأخیر در این زمینه میتواند خسارتزا باشد. ما باید حافظ منافع ملی خودمان و نگران تهدیدهای امنیتی باشیم. متأسفانه بهجرأت میگویم جمهوری اسلامی ارادهای برای حفظ منافع ملی خود در منطقه ندارد. در طول تاریخ، ۳ جریان بر منطقه قفقاز حاکم بوده است؛ مدتی تمدن ایران حاکم بود. مدتی نیز عثمانیها حاکم شدند و بعد از آن روسها در منطقه حکمفرمایی میکردند. امروز شاهدیم روسها و عثمانیها دارند تلاش میکنند به مجد و تمدن تاریخی خود برگردند و ما در ایران چنین ارادهای را نمیبینیم. این یک اشکال اساسی در سیاست خارجی کشور در منطقه قفقاز است.
چرا روسها خطراتی را که به آن اشاره کردید احساس نمیکنند؟
روسها در زمین خودشان بازی میکنند و بهدنبال تأمین منافع ملی خود هستند. منافع روسیه در منطقه قفقاز دارای فراز و فرود بوده است. درجنگ اول قرهباغ، روسیه از ارمنستان حمایت کرد اما، درمقطع فعلی و در جنگ اخیر بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان منافع ملی روسیه اینطور ایجاب میکرد که بهدلیل نزدیکی رئیسجمهور ارمنستان به غرب، ارمنستان تنبیه شود. روسیه در جنگ به نفع ارمنستان اقدامی انجام نداد اما این راهبرد روسیه برای کوتاهمدت است. در درازمدت روسیه بهدنبال منافع خود است و احساس میکنم این سرو صدایی که آذربایجان در پروپاگاندای خود بهراه انداخته است و میگویند قرهباغ را آزاد کرده است دروغ است و این اتفاق نیفتاده است. بهعنوان یک کارشناس میگویم که هر زمان الهام علیاف اگر به استپاناکرت یا خانکری رفت و دست خود را روی آسفالت این شهرها گذاشت آن موقع آذربایجان میتواند ادعا کند که قرهباغ را آزاد کرده است. آذربایجان در جنگ اخیر تنها موفق شد حاشیه غربی قرهباغ را آزاد کند.بهنظر من در بلندمدت قرهباغ به روسیه ملحق خواهد شد و به تملک اراضی روسیه مانند آنچه در کریمه رخ داد درخواهد آمد.
اخیراً شاهد سفر مقامات جمهوری آذربایجان به ایران برای دعوت از مسئولان ایرانی برای شرکت در اجلاس اکو در عشقآباد بودیم. آیا میتوان در این رفتوآمدها نشانهای از بهبود روابط میان ایران و آذربایجان پیدا کرد؟
موضوع اکو و مسائلی که در آن مطرح میشود معین و از پیش تعریف شده است. تاریخچه اکو به قبل از انقلاب اسلامی بازمیگردد. آذربایجان هم تنها ۲۰سال است که به عضویت این گروه اقتصادی درآمده است. ما در اکو با آذربایجان، پاکستان و ترکیه بحث اقتصادی داریم و بحث ترتیبات سیاسی، اقتصادی، نظامی، امنیتی و ژئوپلیتیک در آن مطرح نمیشود. از سوی دیگر، ما مسئولان آذربایجان را در برقراری روابط اقتصادی و افزایش سطح تعاملات با ایران صادق نمیبینیم. گرچه مردم این کشور بهشدت ایراندوست هستند و مردم ایران نیز با مردم این کشور علقه و علاقهمندی خاص خود را دارند اما من این اراده را در مقامات آذربایجان برای توسعه روابط به هیچ شکل نمیبینم. در ۳۰سال اخیر شاهد این بودیم که مسئولان آذربایجان در حدی که پروتکلی را رعایت کنند با ایران در تعامل بودهاند و به هیچ عنوان حاضر به همکاری نزدیک با ایران نبودهاند چرا که مقامات این کشور بهشدت با صهیونیستها، عربستان، ترکیه و پاکستان نزدیکی دارند و حتی اگر هم بخواهند که با ایران روابط بهتری داشته باشند این اجازه به آنها داده نمیشود. بنابراین، این رفتوآمدها و پروتکلها دلخوشی سادهای است و تحولات جدی در پی آن رخ نخواهد داد.
ترکیه به دنبال تنشزایی با همسایگان
رفتار سیاسی دولت ترکیه را باید بررسی کرد. در ابتدا اینطور بهنظر میرسید که اردوغان رفتار منطقی و معتدلی داشته باشد اما هر چه جلوتر میرویم مشاهده میکنیم که رفتارها و مواضع اردوغان سبکسرانهتر و کودکانهتر میشود. بررسی روابط سیاسی ترکیه با همسایگانش نشان میدهد راهبرد ترکیه در قبال همسایگان خود تنشزایی است نه تنشزدایی. اردوغان هماکنون با هیچکدام از همسایگان خود روابط خوبی ندارد و ایران نیز از این موضوع مستثنی نیست. چندی پیش شاهد بمباران خاک عراق از سوی ترکیه بودیم. علاوه بر این نیروهای نظامی ترکیه در خاک سوریه حضور دارند. اردوغان با یونان، قبرس و ارمنستان هم رابطه خوبی ندارد. در صحنه بینالملل ما با ترکیه در ۳حوزه رودررو هستیم؛ یکی اشتراکات مشترک که منافع دو طرف را تأمین میکند. دوم حوزههایی که در آن با هم رقابت داریم و سوم حوزههایی که با هم دچار تقابل هستیم. ایران اعلام کرده است که سیاست خارجیاش بر مبنای افزایش اشتراکات و همکاری مشترک است. هنر ترکیه باید این باشد که تقابل را به رقابت و رقابت را به تعامل تبدیل کند. ما این را در تفکرات اردوغان مشاهده نمیکنیم.حرفهایی که اردوغان میزند نه در قواره او است و نه این کشور این قابلیتها را دارد تا بتواند خواستههای او را تأمین کند. این موضوع را درنظر بگیرید که هزینه کشورگشایی و تفکرات بلندپروازانه و پرخطای اردوغان را اکنون مردم ترکیه میپردازند. افت شدید ارزش پول ملی این کشور سبب شده است کمر اقتصاد این کشور بشکند. سؤال ما این است که ترکیه در افغانستان چه کار دارد؟ ترکیه در سوریه حضور دارد و هزینههای نظامی سنگینی را پرداخت میکند. حضور در قفقاز هم بدون هزینه نیست. بمباران عراق هم هزینه دارد. اردوغان در یونان و قبرس هم پایه تنشی تازه را ریخته است و در مدیترانه شرقی تا مرز درگیری پیش رفته است. قطعاً اگر اردوغان تفکرات بلندپروازانه خود را ادامه دهد انتظار سقوط از نقطه بلند را برای او متصور هستم و این سقوط همه استخوانهایش را خواهد شکست.
بهنظر میرسد ایران آن جایگاه مهم خود را در عرصه سیاست خارجی از دست داده است. چگونه این جایگاه را باید احیا کرد و اگر موفق به انجام آن نشویم باید منتظر چه تبعاتی برای کشور باشیم؟
ما میتوانیم بازیگر اصلی منطقه باشیم اما اکنون در چنین شرایطی نیستیم. این حرف درست است. دیپلماسی جهانی ما باید کارساز باشد. تحرکات سیاسی و ابزارهای ژئوپلیتیکی ما باید کارساز باشد. متأسفانه در دولت قبل، تحرک و پویایی را برای احیای جایگاه از دست رفته ایران در منطقه شاهد نبودیم. در دولت جدید هم اتفاقی جز یک سفر خارجی نداشتهایم که البته خوب اما ناکافی است. شخصیتهای سیاسی، شورایعالی امنیت ملی، ستاد کل نیروهای مسلح، نیروی قدس و سایر دستگاهها باید برای احیای این جایگاه از دست رفته ایران در منطقه نقشآفرینی بیشتری داشته باشند. معتقدم، سرجمع برایند اقدام جمهوری اسلامی در منطقه باید به سمتی برود که منافع ما درمنطقه تأمین و تهدیدهای امنیت ملی ما رفع شود. اگر چنین اتفاقی رخ ندهد، بهنظر میرسد دیگران در منطقه بهدنبال درو کردن منافع ملی خودشان و تحمیل امنیت ملیشان بر ما میشود.
سالهایی با چالش نبود توازن در سیاستهای خارجی روبهرو بودیم. این نبود توازن سبب شده است به برخی داشتههای ایران درحوزه بینالملل خصوصاً در منطقه خسارتهایی وارد شود. چرا چنین اتفاقی رخ داده است؟
این اشکال در عرصه سیاست خارجی کشور وارد است. ما اقدامات کلانی را برای اینکه حضور مؤثر خود را درکل مناطق مورد علاقه خودمان تثبیت کنیم انجام دادهایم. برخی از این اقدامات به تبع برخی تغییرات سیاسی و گذشت زمان دچار خسارتهایی شده است که باید با اتخاذ تدابیری هوشمندانه آن را احیا کنیم. این حرف به این معنا نیست که ما توان و قابلیت این را نداریم که به منطقه برگردیم بلکه، باید این اراده را پیدا کنیم که به منطقه بازگردیم. ما از منظر سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، ژئوپلیتیک و موارد بسیار دیگری این قابلیت را که دوباره به منطقه برگردیم داریم. اشکالی که اکنون وجود دارد این است که ما نتوانستهایم از ظرفیتهای قابلقبول سیاسی، اعتقادی و جغرافیایی خودمان استفاده کنیم تا به جایگاهی که در گذشته داشتهایم دست پیدا کنیم. احیای دوباره جایگاه ایران در منطقه باید همراه با درایت و استفاده بهموقع و حداکثری از ظرفیتهایی دارد که این ظرفیتها اکنون در دسترس قرار دارد.
ایران از خروج آمریکا از افغانستان ابراز خرسندی کرده است اما بسیاری بر این باورند که طالبان خود خطری جدی علیه منافع ایران است. باید با طالبان چگونه برخورد کنیم؟
همانطور که گفتید خروج آمریکا از افغانستان مبارک اما سپردن وظایف آمریکاییها به جریانات نیابتی نامیمون است. ما درافغانستان دارای منافع ملی هستیم. منافع ملی ما ایجاب میکند در افغانستان تروریستها نباشند و مرزهای ما امن باشد. منافع ما ایجاب میکند دسترسیهای اقتصادی ما و پروتکلهای تأمین آب و تقسیم رودخانه هیرمند محترم شمرده شود. همفکران اعتقادی ما یعنی شیعیان و همزبانان ما یعنی قوم تاجیک در افغانستان در امنیت باشند. منافع ما ایجاب میکند جریان ثالثی مانند ناتو و آمریکا دوباره به افغانستان بازنگردند. اگر طالبان توانست این منویات را تأمین کند میشود با آنها همکاری کرد. اگر طالبان نتوانست این منافع ایران را تأمین کند و دنبال جریان انحصارگرا در حکومت بود و نوع تفکرش برخورد با اندیشه ایرانی و شیعی باشد، این موضوع قابلقبول نیست. اخیراً شاهد آن هستیم که در مراکز شیعیان انفجارهایی رخ داده است یا اینکه هجومی برای برخورد با ادبیات و زبان فارسی که در تاریخ مردم افغانستان است به راه افتاده و اجبار به آموزش زبان پشتو شده است. این رفتارها و اقدامات مطابق با منافع ملی ما نیست و نگران وضعیت در افغانستان هستیم. ما چنین اتفاقاتی را دنبال میکنیم و هشدار میدهیم اگر قرار باشد طالبان به شکل نیابتی از سوی آمریکا و ناتو شیطنت کند و ظرفیتها و منافع ملی ایران را دچار خدشه کند ممکن است دچار چالش جدی با ما شود.
شاهد انتصاب نماینده ویژه ایران در امور افغانستان هستیم. این نماینده ویژه تا چه اندازه قادر است به سیاستهای کشورمان و پیشبرد آن در افغانستان کمک کند؟
اقدام بسیار ارزشمندی که از سوی دولت سیزدهم در حوزه دیپلماسی خارجی ایران اتفاق افتاد، تعیین نماینده ویژه ایران در امور افغانستان بود. حسن کاظمیقمی بهعنوان نماینده ایران در امور افغانستان یکی از بهترین و هوشمندانهترین انتخابهای جمهوری اسلامی در عرصه دیپلماسی بوده است چرا که از هوشمندی و درایتی که از او سراغ دارم میتواند بهترین راهبردها را در افغانستان به نفع جمهوری اسلامی ایران پیادهسازی کند. بدون شک با حضور کاظمیقمی این مراقبت خواهد شد که طالبان بازیگر سیاستهای آمریکا در این کشور و منطقه نخواهد شد و طالبان نیز باید این را بداند که به هر اندازهای که از سیاستهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و امنیتی آمریکا فاصله بگیرد به ایران نزدیکتر خواهد شد و میتواند از منافع این نزدیکی به نفع افغانستان استفاده کند. از اینکه آمریکاییها افغانستان را ترک کردند خوشحالیم اما اینکه طالبان آمدهاند و نمیدانیم میخواهند چه سیاستی در قبال همسایگان خود و مردم کشورشان داشته باشند در خوف و رجا هستیم. جمهوری اسلامی تحولات افغانستان را با نگرانی دنبال میکند مگر اینکه طالبان بهعنوان حکومت مستقر در افغانستان پارامترها و استانداردهایی که ایران برای داشتن رابطه با این کشور دارد را رعایت کند و به مسائلی که برای امنیت ملی ایران اهمیت دارد توجه نشان دهد. از سوی دیگر، طالبان باید بداند اگر بخواهد به هر دلیل بازیگر و مجری سیاستهای آمریکا شود، همانگونه که در گذشته ساقط شد این امکان وجود دارد که دوباره سقوط کند و به این دلیل لازم است که چنین سیاستی از سوی طالبان پیگیری نشود.
افکار عمومی در ایران انتظار داشت بعد از روی کار آمدن طالبان در افغانستان، جمهوری اسلامی ایران از فرزند احمدشاه مسعود، قهرمان ملی مبارزه با طالبان در افغانستان حمایت کند. بهنظر نمیرسد ایران چنین تمایلی داشته باشد. دلیل این موضوع چیست؟
جمهوری اسلامی ایران برای احمد شاه مسعود احترام ویژهای قائل است. او مجاهدی خستگیناپذیر و بزرگ بود که اندیشههای انقلاب اسلامی و راهکارهای آن را قبول داشت. احمدشاه مسعود کتابهای شهید مطهری را ریزبهریز خوانده بود. ما معتقدیم پسر ایشان باید تفکر و اندیشههای پدر را بیشتر از اینها قبول کند. تاجیک بودن مسعود و علاقه ایرانیان به تاجیکها و همزبانی با این قوم در افغانستان و نزدیکی روابط فرهنگی و وجود تاریخ مشترک سبب شده است توقع بیشتری از فرزند احمدشاه مسعود برای نزدیکی با ایران داشته باشیم. اکنون شاهد آن هستیم که ایشان با طرفهای اروپایی و فرانسوی نزدیکی و هماهنگی دارد. فرزند احمدشاه مسعود باید بداند که غربیها نه به قوم تاجیک و نه به افغانها و نه به ایران علاقهای ندارند و دنبال منافع خودشان در افغانستان هستند. انتظار ما این است که ایشان با دوستان پدر خودشان در ایران نزدیکی و همکاری بهتر و بیشتری داشته باشد.
نظر شما